Discovery-Driven-Growth

رشد مبتنی بر کشف

رشد مبتنی بر کشف یک روش استراتژیک است که به سازمان‌ها این امکان را می‌دهد تا به هدف‌های بلندپروازانه رشد دست یابند، در حالی که خطرات را در محیط‌های نامطمئن به حداقل می‌رسانند. این روش که توسط ریتا گانتر مک‌گراث و ایان مک‌میلان توسعه یافته است، به یکی از اصول اساسی در برنامه‌های کارآفرینی در مدارس کسب‌وکار تبدیل شده و به عنوان یکی از تکنیک‌های اصلی مدیریت نوآوری شناخته می‌شود.

تعریف و مفهوم رشد مبتنی بر کشف

مفهوم رشد مبتنی بر کشف بر این باور استوار است که رویکردهای سنتی برنامه‌ریزی برای پروژه‌های جدید و بازارهای نامطمئن مناسب نیستند. در حالی که رویکردهای قدیمی بر پیش‌بینی نتایج آینده از تجربیات فعلی متکی هستند، برنامه‌ریزی مبتنی بر کشف به‌صراحت تصدیق می‌کند که فرضیات اولیه به احتمال زیاد با دریافت اطلاعات جدید تغییر خواهند کرد. این رویکرد به شرکت‌ها اجازه می‌دهد تا با استراتژی‌های انعطاف‌پذیر و مقاوم، به فرصت‌های جدید گسترش یابند و هزینه‌ها را کنترل کنند.

رشد مبتنی بر کشف به‌عنوان یک رویکرد استراتژیک تحت تأثیر یادگیری و سازگاری و نه برنامه‌ریزی‌های سخت‌گیرانه قرار دارد. در تضاد با مدل‌های سنتی رشد که بر تحلیل‌های جامع و پیش‌بینی‌های ابتدایی استوار هستند، این رویکرد به سازمان‌ها اجازه می‌دهد تا با ذهنیتی از یادگیری و تنظیم مداوم، به فرصت‌های جدید ورود کنند.

مبانی نظری رشد مبتنی بر کشف

این رویکرد به‌طور خاص به معایب روش‌های سنتی برنامه‌ریزی پاسخ می‌دهد. اکثر این برنامه‌ها بر پایه پیش‌بینی‌ها و فرضیات ثابت بنا شده‌اند، اما در شرایط امروز، جایی که عدم‌قطعیت و تغییرات سریع حاکم است، این پیش‌بینی‌ها کمتر مفید واقع می‌شوند. مک‌گراث و مک‌میلان نیاز به رویکردی چابک‌تر و سازگارتر را احساس کردند که بتواند در شرایط عدم‌قطعیت رشد کند.

اصول کلیدی رشد مبتنی بر کشف

از جمله اصول کلیدی این روش می‌توان به یادگیری از طریق تکرار، امکان‌پذیری مالی، و مدیریت ریسک اشاره کرد. در این فرآیند، شرکت‌ها با سرمایه‌گذاری اولیه کوچک شروع می‌کنند تا فرضیات خود را آزمایش کنند و در صورت نیاز، استراتژی‌های خود را به‌روز کنند.

نتیجه‌گیری

در نهایت، رشد مبتنی بر کشف به‌عنوان یک رویکرد مؤثر در مواجهه با عدم‌قطعیت‌های دنیای کسب‌وکار معرفی می‌شود. از طریق پذیرش یادگیری مداوم و آزمایش فرضیات، شرکت‌ها می‌توانند به‌جای تکیه بر پیش‌بینی‌های ثابت، راهی برای رشد پایدار پیدا کنند و به راحتی با تغییرات بازار سازگار شوند.

غلبه بر چالش‌ها

غلبه بر چالش‌ها نیازمند ترکیبی هوشمندانه از انعطاف‌پذیری، پیش‌بینی و تاب‌آوری است. بسیاری از عدم‌قطعیت‌های ذاتی در رویکرد مبتنی بر کشف، مقاومت‌هایی را در سازمان‌هایی که به رویکردهای سنتی برنامه‌ریزی وابسته‌اند، برمی‌انگیزد. یکی از موانع اصلی معمولاً فرهنگی است، زیرا این موضوع به تغییر در طرز فکر نیاز دارد؛ به‌عنوان مثال، تغییر در نحوه نگاه به شکست: به‌عنوان فرصتی برای یادگیری، نه یک خطا. برای این منظور، باید محیطی ایجاد شود که به افراد اجازه دهد چیزهای جدیدی را امتحان کنند و از تلاش‌هایی که موفقیت‌آمیز نبوده‌اند، بیاموزند.

مدیریت منابع

این چالش همچنین تأثیری دیگر بر مدیریت منابع دارد. تخصیص منابع در یک پروژه رشد مبتنی بر کشف نیاز به انعطاف‌پذیری زیادی دارد که معمولاً با نیاز به پیش‌بینی و کنترل در بودجه‌ریزی‌های سنتی ناسازگار است. شرکت‌ها باید فرآیندهایی را ایجاد کنند که اجازه تغییر سرمایه‌گذاری منابع را با توجه به بینش‌های جاری و اولویت‌های در حال تغییر بدهد. این نیازمند خطوط ارتباطی قوی و تصمیم‌گیری‌های چابک است که به تیم‌ها اجازه می‌دهد در صورت تغییر شرایط، مسیر خود را اصلاح کنند.

هم‌راستایی در سطوح مختلف

موانع قوی دیگری نیز وجود دارد که شامل هم‌راستایی در تمام سطوح، از مدیران ارشد تا کارگران عملیاتی است. این یک چالش است، اما برای پیاده‌سازی هم‌راستا بسیار ضروری است تا اطمینان حاصل شود که همه با درک و حمایت از چنین رویکردی همراه هستند. به‌روزرسانی‌های منظم و اشتراک‌گذاری شفاف پیشرفت، شکست‌ها و یادگیری‌ها، تعهد جمعی را به سوی اهداف این ابتکار تقویت می‌کند.

اندازه‌گیری موفقیت

مرحله نهایی در اندازه‌گیری موفقیت، بازتعریف آنچه به‌عنوان معیارهای سنتی محسوب می‌شود، است. این فرآیند شامل دانش کسب‌شده، ادغام بازخورد مشتری و بهبود تدریجی به‌عنوان معیارهای مهم پیشرفت، فراتر از نتایج مالی یا بازگشت‌های سریع سرمایه است. اگر یک شرکت بتواند بر این چالش‌های فکری غلبه کند، آنگاه می‌تواند به پتانسیل کامل ابتکارات رشد مبتنی بر کشف دست یابد که منجر به نوآوری پایدار می‌شود.

شناسایی فرصت‌های استراتژیک

در دنیای پویا و امروز کسب‌وکار، شناسایی فرصت‌های استراتژیک برای رشد پایدار و موفقیت ضروری است. شرکت‌ها باید رویکردی سیستماتیک برای کشف مسیرهای بالقوه برای گسترش، نوآوری و مزیت رقابتی به کار گیرند. این فرآیند شامل تحلیل جامع بازار، درک نیازهای مشتری و ارزیابی چشم‌انداز رقابتی است.

تحلیل بازار

برای شناسایی فرصت‌های استراتژیک، شرکت‌ها باید ابتدا یک تحلیل جامع از بازار انجام دهند. این شامل ارزیابی اندازه کلی و نرخ رشد بازار برای به‌دست‌آوردن بینش درباره پتانسیل و جذابیت آن است. با بررسی روندهای صنعتی و عوامل خارجی مانند پیشرفت‌های فناوری، تغییرات قانونی و شیفت‌های اجتماعی و فرهنگی، کسب‌وکارها می‌توانند فرصت‌ها و تهدیدهای آینده را پیش‌بینی کنند.

ارزیابی نیازهای مشتری

درک نیازهای مشتری برای شناسایی فرصت‌های استراتژیک ضروری است. ارزیابی نیازهای مشتری یک تحقیق ساختاریافته در مورد دلایل جستجوی مشتریان برای یک محصول یا خدمات خاص است. با کشف این نیازها، شرکت‌ها می‌توانند محصولاتی را توسعه دهند که به اهداف خاص مشتریان پاسخ می‌دهد و مشکلاتی را حل کنند که ممکن است خود مشتریان از آن‌ها آگاه نباشند.

روش‌های ارزیابی نیازهای مشتری:
  1. مشاهده: جمع‌آوری داده‌ها از طریق رسانه‌های اجتماعی، نظرات و تعاملات خدمات مشتری.
  2. نظرسنجی و بازخورد: پرسش سوالات باز برای کسب بینش مستقیم از مشتریان.
  3. تجربه دست اول: مرور سفر مشتری برای شناسایی نقاط درد و فرصت‌های بهبود.

با درک نیازهای مشتری، شرکت‌ها می‌توانند تصمیم‌گیری بهتری انجام دهند، به تغییرات بازار پاسخ دهند و مزیت رقابتی خود را حفظ کنند.

 

ارزیابی چشم‌انداز رقابتی

ارزیابی چشم‌انداز رقابتی برای شناسایی فرصت‌های استراتژیک حیاتی است. این شامل تحلیل نقاط قوت، ضعف، استراتژی‌ها و سهم بازار رقباست. با درک اینکه رقبای خود را چگونه در بازار معرفی می‌کنند، شرکت‌ها می‌توانند شکاف‌های موجود در بازار را شناسایی کنند و از آن‌ها بهره‌برداری کنند.

ابزارهای ارزیابی چشم‌انداز رقابتی:
  1. تحلیل SWOT: شناسایی نقاط قوت، ضعف، فرصت‌ها و تهدیدها برای شرکت و رقبا.
  2. مدل پنج نیروی پورتر: ارزیابی نیروهای رقابتی در صنعت، از جمله قدرت چانه‌زنی خریداران و تأمین‌کنندگان، تهدید ورود رقبای جدید و رقابت بین رقبا.

علاوه بر این، شرکت‌ها باید استراتژی‌های بازاریابی، پیشنهادات محصول، استراتژی‌های قیمت‌گذاری، کانال‌های توزیع و شهرت برند رقبا را تحلیل کنند. این ارزیابی جامع به شناسایی زمینه‌هایی که شرکت می‌تواند خود را متمایز کند و از نقاط ضعف رقبا بهره‌برداری کند، کمک می‌کند.

برای شناسایی مؤثر فرصت‌های استراتژیک، شرکت‌ها باید به موارد زیر نیز توجه کنند:

  1. فناوری‌های نوظهور: ارزیابی تأثیر فناوری‌هایی مانند هوش مصنوعی، بلاک‌چین و اینترنت اشیاء بر صنعت.
  2. چشم‌انداز قانونی: آگاهی از مقررات خاص صنعت و سیاست‌های دولتی برای اطمینان از رعایت قوانین و تطبیق استراتژی‌ها.
  3. شراکت‌های استراتژیک: بررسی همکاری با کسب‌وکارهای مکمل، کارشناسان صنعت یا حتی رقبا برای ایجاد فرصت‌های جدید و ترویج نوآوری.

با تجزیه و تحلیل سیستماتیک بازار، درک نیازهای مشتری و ارزیابی چشم‌انداز رقابتی، شرکت‌ها می‌توانند فرصت‌های استراتژیک را شناسایی کنند که رشد و نوآوری را هدایت می‌کند. این رویکرد به کسب‌وکارها اجازه می‌دهد تا تصمیمات آگاهانه‌ای بگیرند، استراتژی‌های مؤثری توسعه دهند و در یک محیط کسب‌وکار در حال تغییر، مزیت رقابتی خود را حفظ کنند.

 

توسعه ذهنیت مبتنی بر کشف

توسعه یک ذهنیت مبتنی بر کشف برای مقابله با عدم‌قطعیت‌ها و چالش‌های موجود در چشم‌انداز کسب‌وکار امروز بسیار حیاتی است. این رویکرد به سازمان‌ها اجازه می‌دهد تا با شرایط در حال تغییر سازگار شوند، نوآوری را ترویج دهند و از فرصت‌های جدید بهره‌برداری کنند. با پذیرش عدم‌قطعیت، پرورش کنجکاوی و ترویج سازگاری، شرکت‌ها می‌توانند فرهنگی ایجاد کنند که بر یادگیری و رشد مداوم تکیه دارد.

پذیرش عدم‌قطعیت

در زمینه کارآفرینی و کسب‌وکار، تغییر دائماً وجود دارد و عدم‌قطعیت انتظار می‌رود. به جای اینکه عدم‌قطعیت را به عنوان یک مانع در نظر بگیرند، رهبران موفق آن را به عنوان کاتالیزوری برای نوآوری و تفکر استراتژیک شناسایی می‌کنند. پذیرش عدم‌قطعیت به شرکت‌ها این امکان را می‌دهد که از الگوهای معمول خارج شوند و فراتر از نواحی راحتی خود بروند، نُرم‌های تثبیت شده را به چالش بکشند و فرهنگی از برنامه‌ریزی سازگار را ترویج دهند.

برای مدیریت مؤثر عدم‌قطعیت، سازمان‌ها می‌توانند یک فرآیند برنامه‌ریزی استراتژیک مبتنی بر سناریو را اتخاذ کنند. این رویکرد شامل موارد زیر است:

  1. شناسایی عدم‌قطعیت‌های کلیدی و تفکیک آنها به موارد مهم و غیرمهم.
  2. ایجاد سناریوهای ممکن برای اینکه آینده چگونه ممکن است شکل بگیرد.
  3. توسعه کتابچه‌های راهنمای استراتژیک که تعادل را بین تعهد و انعطاف‌پذیری برقرار می‌کند.
  4. شناسایی نشانه‌های واضحی که تغییرات مهم بازار را نشان می‌دهد.

با پذیرش عدم‌قطعیت، شرکت‌ها می‌توانند برای دامنه‌ای از آینده‌ها آماده شوند و خود را برای بهره‌برداری از فرصت‌ها در زمان مناسب آماده کنند.

پرورش کنجکاوی

کنجکاوی یک جنبه بنیادی از طبیعت انسان است که به کشف، یادگیری و رشد شخصی سوخت می‌بخشد. در زمینه رشد مبتنی بر کشف، پرورش کنجکاوی برای پیشبرد نوآوری و سازگاری با شرایط بازار در حال تغییر ضروری است.

کنجکاوی به عنوان کاتالیزوری برای رشد فکری و توسعه شخصی عمل می‌کند و افراد را وادار می‌سازد که سؤالاتی بپرسند، به دنبال پاسخ‌ها بروند و ایده‌ها و دیدگاه‌های جدیدی را کشف کنند. با پرورش کنجکاوی درون یک سازمان، شرکت‌ها می‌توانند سفری از یادگیری مداوم را آغاز کرده و دامنه دانش خود را گسترش دهند.

برای ترویج یک فرهنگ کنجکاوی:

  1. کارکنان را تشویق کنید تا سؤالاتی بپرسند و فرضیات را به چالش بکشند.
  2. فرصت‌هایی برای یادگیری تجربی، مانند جابجایی شغلی و پروژه‌های بین‌وظیفه‌ای ایجاد کنید.
  3. هم موفقیت‌ها و هم شکست‌ها را به عنوان فرصت‌های یادگیری جشن بگیرید.
  4. به اشتراک‌گذاری دانش و همکاری بین اعضای تیم تشویق کنید.

با پرورش کنجکاوی، سازمان‌ها می‌توانند رشد شخصی را تحریک کنند، خلاقیت را افزایش دهند و بهبود کلی را در میان کارکنان خود ارتقا دهند.

ترویج سازگاری

در دنیای سریع‌السیر کسب‌وکار امروز، سازگاری به یک عامل حیاتی برای موفقیت تبدیل شده است. سازمان‌هایی که می‌توانند به موقعیت‌ها، چالش‌ها و محیط‌های جدید سازگار شوند، بهتر می‌توانند در یک چشم‌انداز در حال تغییر پیشرفت کنند.

برای ترویج سازگاری درون یک سازمان:

  1. با نمونه‌ بودن پیشتازی کنید: رهبران باید با پذیرش ایده‌های جدید و تمایل به سؤال کردن وضعیت موجود، سازگاری را نشان دهند.
  2. یادگیری مداوم را تشویق کنید: فرهنگی ایجاد کنید که در آن کارکنان برای کسب مهارت‌ها و دانش جدید به طور مداوم انگیزه داشته باشند.
  3. تغییر را بپذیرید: تغییر را به عنوان فرصتی برای رشد و بهبود در نظر بگیرید، نه به عنوان یک تهدید.
  4. شجاعت استراتژیک را توسعه دهید: با اتخاذ تصمیمات جسورانه و ریسک‌های محاسبه شده، تاب‌آوری برای آینده نامشخص بسازید.

با ترویج سازگاری، سازمان‌ها می‌توانند توانایی خود را برای بهره‌برداری از فرصت‌ها، غلبه بر چالش‌ها و حفظ مزیت رقابتی در بازار بهبود بخشند.

توسعه یک ذهنیت مبتنی بر کشف نیاز به تعهد به پذیرش عدم‌قطعیت، پرورش کنجکاوی و ترویج سازگاری دارد. با گنجاندن این عناصر در فرهنگ سازمانی خود، شرکت‌ها می‌توانند محیطی ایجاد کنند که بر یادگیری مداوم، نوآوری و رشد تکیه دارد. این رویکرد به کسب‌وکارها این امکان را می‌دهد که پیچیدگی‌های بازار امروز را با چابکی و تاب‌آوری بیشتری مدیریت کنند و در نهایت به موفقیت پایدار در جهانی در حال تغییر دست یابند.

روندهای آینده در رشد مبتنی بر کشف

سفر مداوم کسب‌وکارها از طریق پیچیدگی‌های یک چشم‌انداز بازار در حال تغییر همواره به این معناست که روندهای نوظهور در رشد مبتنی بر کشف به طور مداوم نحوه برنامه‌ریزی و اجرای استراتژی‌ها را تغییر خواهند داد. اولین روند، ظهور هوش مصنوعی و یادگیری ماشین است. این فناوری‌ها توانایی شرکت‌ها در پردازش حجم داده‌ها را به طرز چشمگیری افزایش می‌دهند و الگوها و بینش‌های پنهان در آنها را برای اطلاع‌رسانی به استراتژی‌های نوآوری کشف می‌کنند.

با به کارگیری هوش مصنوعی، یک شرکت می‌تواند به سرعت استراتژی‌های خود را تغییر دهد تا با نوسانات بازار امروز سازگار باشد.

روند دیگر که در حال کسب شتاب است، افزایش توجه به پایداری و مسئولیت اجتماعی به عنوان بخش‌های جدایی‌ناپذیر از رشد مبتنی بر کشف است. آگاهی‌های اخلاقی در تصمیم‌گیری‌های خرید در حال افزایش است و بنابراین شرکت‌ها را به سوی بازارها و نوآوری‌های محصولات جدید سوق می‌دهد. نتایج شامل وفاداری به برند و فرصت‌های دست‌نخورده برای رشد در بخش‌هایی مانند انرژی‌های تجدیدپذیر، مد اخلاقی و کشاورزی پایدار است.

علاوه بر این، ظهور اکوسیستم‌های همکاری، نحوه دنبال کردن رشد مبتنی بر کشف را بازنگری می‌کند. شرکت‌های بزرگ به طور فزاینده‌ای به همکاری با استارتاپ‌ها، دانشگاه‌ها و حتی رقبای خود به عنوان هم‌سازندگان در حل چالش‌های کسب‌وکار که نوآوری را کاتالیز می‌کند، می‌پردازند. این همکاری‌ها به کسب‌وکارها این امکان را می‌دهد که به مجموعه‌های متنوعی از تخصص و منابع دست یابند تا سفر را تسریع کرده و برخی از ریسک‌های مرتبط با مسیرهای تنها را کاهش دهند.

به طور خلاصه، آینده رشد مبتنی بر کشف، به فناوری، پایداری و همکاری‌های گسترده‌تری معطوف خواهد بود. این روندها مسیر پیشرفت از طریق عدم‌قطعیت را با دقت بیشتری تسهیل می‌کند تا نوآوری و موفقیت را در برابر جهانی غیرقابل پیش‌بینی حفظ کند.

 

ایجاد یک برنامه مبتنی بر کشف

ایجاد یک برنامه مبتنی بر کشف، یک مرحله حیاتی در اجرای یک استراتژی موفق رشد است. این رویکرد به سازمان‌ها این امکان را می‌دهد که عدم‌قطعیت را مدیریت کنند و با شرایط در حال تغییر بازار سازگار شوند در حالی که به دنبال اهداف بلندپروازانه هستند. با پیروی از یک فرآیند ساختاریافته، شرکت‌ها می‌توانند به طور سیستماتیک فرضیات را کشف، آزمایش و تجدید نظر کنند و در نهایت شانس موفقیت خود را افزایش دهند.

تعیین اهداف روشن

اولین مرحله در ایجاد یک برنامه مبتنی بر کشف، تعیین اهداف روشن است. این شامل مشخص کردن اینکه موفقیت به چه صورت خواهد بود به صورت ملموس قبل از راه‌اندازی پروژه است. به جای تخمین درآمدها و فرض کردن اینکه سودها دنبال می‌شوند، شرکت‌ها باید یک “صورت درآمد معکوس” برای پروژه ایجاد کنند. این رویکرد با تعیین حاشیه سود مورد نیاز، که باید حداقل ۱۰٪ باشد، آغاز می‌شود و سپس درآمدهای لازم برای تأمین آن سود محاسبه می‌شود.

برای تعیین اهداف روشن، سازمان‌ها باید:

  1. توصیف کنند که موفقیت به چه صورت است، خواه به صورت مالی یا نتایج قابل اندازه‌گیری دیگر.
  2. یک مدل سود مشخص و چارچوب واضحی برای پروژه ایجاد کنند.
  3. به این سؤال پاسخ دهند: چه چیزی پروژه را برای شرکت یا کارآفرین ارزشمند می‌کند؟

در مواردی که موفقیت نمی‌تواند تنها به صورت مالی اندازه‌گیری شود، شرکت‌ها باید اهداف را با توجه به معیارهایی مانند تعداد کاربران، اندازه شبکه یا پذیرش یک راه‌حل جدید تعریف کنند. با ارتباط این نتایج به محرک‌های بالقوه، سازمان‌ها می‌توانند بهتر درک کنند که چه چیزهایی باید واقعی باشند تا به نتایج مورد نظر خود دست یابند.

شناسایی فرضیات

یکی از جنبه‌های حیاتی برنامه‌ریزی مبتنی بر کشف، شناسایی و مستندسازی فرضیات است. این مرحله جایی است که بسیاری از شرکت‌ها شکست می‌خورند، زیرا رهبران اغلب نمی‌توانند تشخیص دهند که تصمیمات خود را بر اساس فرضیات قابل توجهی قرار می‌دهند. برای جلوگیری از این مشکل، سازمان‌ها باید تمام اعضای تیمی که روی پروژه کار می‌کنند را جمع‌آوری کرده و تمامی فرضیات پشت محاسبات سود، درآمد و هزینه‌های مجاز را فهرست کنند.

هنگام شناسایی فرضیات، به دسته‌های زیر توجه کنید:

  1. فرضیات مدل سود
  2. فرضیات مرتبط با مشتری
  3. فرضیات تمایز بازار
  4. فرضیات چشم‌انداز رقابتی
  5. فرضیات عملیاتی
  6. فرضیات مالی
  7. فرضیات سازمانی

مهم است که با مهم‌ترین فرضیات شروع کنید، مانند مشکل یا نیازی که پروژه به آن پرداخته است. با افزایش هزینه و ریسک پروژه، شرکت‌ها باید دقت برنامه‌های خود را برای آزمایش فرضیات افزایش دهند. شناسایی فرضیات نادرست در مراحل اولیه می‌تواند زمان، پول و منابع قابل توجهی را در بلندمدت صرفه‌جویی کند.

ایجاد نقاط کنترل

آخرین مرحله در ایجاد یک برنامه مبتنی بر کشف، تعیین یک سری نقاط کنترل است. به جای ایجاد یک برنامه جامع از ابتدا تا انتها، شرکت‌ها باید “تنها تا جایی که دانش دارید، برنامه‌ریزی کنید”. این نقاط کنترل، که پیش‌تر به عنوان نقاط عطف شناخته می‌شدند، به عنوان نقاط تصمیم‌گیری عمل می‌کنند که در آن سازمان‌ها می‌توانند تعیین کنند که آیا فرضیات آنها درست است یا نیاز به تجدیدنظر دارد.

برای تعیین مؤثر نقاط کنترل:

  1. نقاط کلیدی زمانی را شناسایی کنید که درست قبل از سرمایه‌گذاری‌های بزرگ زمان و پول قرار دارند.
  2. از این نقاط کنترل برای آزمایش فرضیات و تصمیم‌گیری درباره ادامه، تغییر مسیر یا متوقف کردن پروژه استفاده کنید.
  3. اگر فرضیات نیاز به تنظیم دارند، صورت درآمد معکوس و الزامات عملیاتی را به‌روزرسانی کنید.

با استفاده از سیستم نقاط کنترل، شرکت‌ها می‌توانند سرمایه‌گذاری خود را در زمینه‌های جدید با دانش کسب شده متعادل کنند. به‌عنوان سازمان‌ها اطلاعات بیشتری کسب می‌کنند، دامنه نتایج ممکن باریک‌تر می‌شود و این اجازه را می‌دهد که سرمایه‌گذاری‌ها با اطمینان بیشتری انجام شوند. در طول فرآیند برنامه‌ریزی مبتنی بر کشف، حفظ انعطاف‌پذیری و باز بودن برای تنظیم برنامه‌ها بر اساس اطلاعات جدید بسیار مهم است. این رویکرد به شرکت‌ها این امکان را می‌دهد که از ارزش گزینه‌ها بهره‌برداری کنند و دانش و اطمینان خود را در سرمایه‌گذاری‌ها افزایش دهند.

اجرای پروژه‌های مبتنی بر کشف

اجرای پروژه‌های مبتنی بر کشف نیاز به یک رویکرد سیستماتیک دارد تا عدم‌قطعیت را مدیریت کند و فرصت‌های یادگیری را به حداکثر برساند. سازمان‌ها می‌توانند با تمرکز بر سه حوزه کلیدی: تخصیص مؤثر منابع، مدیریت ریسک و تشویق آزمایش، این پروژه‌ها را به‌طور مؤثر اجرا کنند.

تخصیص مؤثر منابع

در پروژه‌های مبتنی بر کشف، تخصیص منابع نقش حیاتی در اطمینان از موفقیت ایفا می‌کند. شرکت‌ها باید رویکردی انعطاف‌پذیر برای مدیریت منابع اتخاذ کنند که اجازه دهد به محض ظهور اطلاعات جدید، تنظیمات لازم انجام شود. یکی از استراتژی‌های مؤثر تخصیص تدریجی منابع است که بر اساس پیشرفت و بینش‌های کسب شده در هر نقطه کنترل صورت می‌گیرد. این رویکرد به سازمان‌ها این امکان را می‌دهد که به‌طور عاقلانه سرمایه‌گذاری کنند و از اختصاص منابع بیش از حد به ایده‌های اثبات نشده جلوگیری کنند.

برای بهینه‌سازی تخصیص منابع، شرکت‌ها باید:

  1. یک صورت درآمد معکوس ایجاد کنند تا سودهای مورد نیاز را تعیین و درآمدهای لازم را محاسبه کنند.
  2. اهداف و معیارهای روشنی برای موفقیت، چه مالی و چه غیرمالی، تعیین کنند.
  3. تیم‌های چندوظیفه‌ای را در اوایل فرآیند درگیر کنند تا از تخصص و دیدگاه‌های متنوع بهره‌برداری کنند.

با پیروی از این مراحل، سازمان‌ها می‌توانند اطمینان حاصل کنند که منابع به سمت امیدبخش‌ترین فرصت‌ها هدایت می‌شوند و در عین حال انعطاف‌پذیری لازم برای تغییر مسیر در صورت نیاز حفظ شود.

مدیریت ریسک

مدیریت ریسک جنبه‌ای بنیادی از پروژه‌های مبتنی بر کشف است. هدف اصلی کاهش پنج ریسک اساسی است که با ایجاد ارزش تجاری در تضاد هستند: ارزش، قابلیت استفاده، قابلیت انجام، قابلیت پایداری و اخلاق. برای مدیریت مؤثر این ریسک‌ها، شرکت‌ها باید:

  1. قابلیت انجام را در مرحله کشف تأیید کنند، نه در اولین مرحله اجرا.
  2. به‌صورت چندوظیفه‌ای همکاری کنند تا حقایق و شواهد سخت را جمع‌آوری کنند.
  3. ایده‌ها و ویژگی‌ها را به سریع‌ترین و ارزان‌ترین روش ممکن آزمایش کنند.
  4. از تکنیک‌های کشف جاری استفاده کنند تا ۱۰-۲۰ بار فرضیات را در هر دوره آزمایش کنند.

با اتخاذ این شیوه‌ها، سازمان‌ها می‌توانند مشکلات احتمالی را زود شناسایی کنند و درباره جهت پروژه تصمیمات آگاهانه‌ای اتخاذ کنند. این رویکرد به کاهش هزینه‌های شکست کمک می‌کند و احتمال موفقیت را افزایش می‌دهد.

تشویق آزمایش

پرورش یک فرهنگ آزمایش ضروری است برای اجرای موفق پروژه‌های مبتنی بر کشف. شرکت‌ها باید محیطی ایجاد کنند که در آن کارکنان احساس قدرت کنند تا وضعیت موجود را به چالش بکشند، ایده‌ها را آزمایش کنند حتی اگر از شکست بترسند و تغییر را بپذیرند. برای تشویق آزمایش:

  1. فرصت‌هایی برای همه افراد در سازمان باز کنید و اجازه دهید همه کارکنان ایده‌های خود را مطرح کنند.
  2. شکست را به عنوان بخشی از فرآیند بپذیرید و آن را به عنوان یک فرصت یادگیری در نظر بگیرید.
  3. تحقیقات بازار انجام دهید و داده‌های مشتری را ارزیابی کنید تا موقعیت کنونی بازار را درک کنید.
  4. از آزمایش A/B برای محدود کردن بهترین راه‌حل‌ها و شناسایی معیارهای کلیدی موفقیت استفاده کنید.
  5. مدلی از رهبری را اتخاذ کنید که به خلاقیت و شایستگی کارکنان اعتماد دارد.

برای مثال، Booking.com به‌طور همزمان بیش از ۱۰۰۰ آزمایش سخت‌گیرانه انجام می‌دهد و سالانه حدود ۲۵,۰۰۰ آزمایش را مدیریت می‌کند [16]. این آزمایش‌های گسترده نقش زیادی در تحول این شرکت از یک استارتاپ کوچک هلندی به بزرگترین پلتفرم آنلاین اقامت در جهان در کمتر از دو دهه داشته است [16].
برای اجرای موفق پروژه‌های مبتنی بر کشف، سازمان‌ها باید محیطی ایجاد کنند که در آن کنجکاوی تشویق شود، داده‌ها از نظرات مهم‌تر باشند و هر کسی بتواند آزمایشی انجام دهد یا سفارش دهد [16]. این رویکرد به شرکت‌ها این امکان را می‌دهد که حتی در شرایط محدودیت بودجه، آزمایش‌گری را به بخش جدایی‌ناپذیر از زندگی روزمره تبدیل کنند [16].
با تمرکز بر تخصیص مؤثر منابع، مدیریت پیشگیرانه ریسک و ایجاد فرهنگی برای آزمایش، سازمان‌ها می‌توانند پروژه‌های کشف‌محور را به‌طور موفقیت‌آمیز پیاده‌سازی کنند. این رویکرد به شرکت‌ها این امکان را می‌دهد که در برابر عدم قطعیت‌ها انعطاف‌پذیر باشند، سریع بیاموزند و خود را با شرایط بازار در حال تغییر سازگار کنند، که در نهایت به رشد پایدار و نوآوری منجر می‌شود.

مطالعات موردی در رشد مبتنی بر کشف

برای توضیح اصول محرک رشد مبتنی بر کشف، چندین شرکت به عنوان نمونه‌ای برجسته مطرح هستند که این رویکرد نوآورانه را به کار برده‌اند. مهم‌ترین مثال، آمازون است که از یک کتاب‌فروشی آنلاین به یک غول تجارت الکترونیک جهانی و شرکت فناوری تبدیل شد و معنای واقعی رشد مبتنی بر کشف را به نمایش گذاشت. بنیان‌گذار آن، جف بزوس، در ابتدا به دلیل منابع محدود و دانش اندک خود از بازار اینترنت نوظهور، با دیدی محدود شروع کرد [28, 17, 29].
آمازون رویکردی انعطاف‌پذیر اتخاذ کرد که به آن اجازه داد به‌طور پیوسته بیاموزد و سازگار شود. این شرکت در حوزه‌های مختلف از جمله خدمات ابری (AWS)، خدمات پخش (Prime Video) و هوش مصنوعی (Alexa) گسترش یافت [30].
مثال خوب دیگر نتفلیکس است. این شرکت که به عنوان یک سرویس اجاره دی‌وی‌دی از طریق پست شروع به کار کرد، به سرعت تغییر مسیر داد تا از تغییر علاقه مصرف‌کنندگان به محتوای دیجیتال بهره‌برداری کند. با اتخاذ رویکردی مبتنی بر کشف، نتفلیکس سال‌ها قبل از پذیرش گسترده این رسانه، به پخش ویدئو از طریق اینترنت پرداخت. این تغییر نه تنها مانع از قدیمی‌شدن این شرکت شد، بلکه آن را به پیشگام نوآوری در سرگرمی دیجیتال تبدیل کرد [31, 26].
بعدها، نتفلیکس به تولید محتوای اصلی روی آورد، اقدامی جسورانه که مدل کسب‌وکار آن را دگرگون کرده و سهم بازار آن را به شدت افزایش داد.
این شرکت‌ها نمونه‌های بارزی از این هستند که چگونه رشد مبتنی بر کشف سازمان را به انعطاف‌پذیری و آمادگی برای پذیرش فرصت‌های جدید ترغیب می‌کند. آزمایش مداوم ایده‌های نو و بازخورد فوری، به جای برنامه‌ریزی اولیه سفت و سخت، به آن‌ها کمک کرده است که در رقابتی‌ترین بازارها پایدار بمانند. داستان‌های موفقیت آمازون و نتفلیکس نشان می‌دهد که پذیرش عدم قطعیت منجر به نوآوری‌های انقلابی و مسیرهای رشد پایدار می‌شود [23, 32].

Procter & Gamble (P&G)

شرکت چندملیتی محصولات مصرفی Procter & Gamble (P&G)، از چارچوب رشد مبتنی بر کشف برای کاوش در دسته‌بندی‌های جدید محصول و نوآوری‌ها استفاده کرد. با چالش نیاز به نوآوری در محیطی نامشخص، P&G بر روی ایجاد نمونه‌های کوچک و انجام آزمایش‌های بازار قبل از تعهد به توسعه در مقیاس بزرگ تمرکز کرد. این فرآیند تکراری به P&G اجازه داد محصولاتی با پتانسیل واقعی بازار شناسایی کند و از سرمایه‌گذاری‌های بیهوده اجتناب کند.
رویکرد P&G با برنامه‌ریزی بر اساس فرضیات مشخص می‌شد، که به آن‌ها امکان داد ترجیحات مصرف‌کنندگان را بیاموزند و ویژگی‌های محصول را در زمان واقعی تنظیم کنند. این روش به موفقیت چندین محصول از جمله خط محصولات تمیزکننده Swiffer کمک کرد، که از طریق آزمایش‌های تدریجی و تکرار سریع توسعه یافت.

IBM

IBM اصول رشد مبتنی بر کشف را در زمان گذار از یک کسب‌وکار مبتنی بر سخت‌افزار به مدل خدمات‌محور به کار گرفت. با کاهش بازارهای سخت‌افزاری، IBM به ارائه خدمات ابری و راه‌حل‌های مشاوره‌ای پرداخت. IBM به جای کنار گذاشتن فوری کسب‌وکار اصلی خود، رویکرد کشف‌محور را برای آزمایش پیشنهادات جدید به کار برد و هم‌زمان ثبات در خطوط محصول موجود خود را حفظ کرد.
با آزمایش دقیق فرضیات و تکرار تدریجی، IBM توانست مدل کسب‌وکار خود را با موفقیت تغییر دهد و در نهایت به رهبری در بخش خدمات فناوری اطلاعات تبدیل شود. موفقیت IBM ارزش آزمایش‌های تکراری و مدیریت پورتفولیو در هدایت تغییرات استراتژیک را برجسته می‌کند.

اندازه‌گیری و یادگیری از نتایج

شاخص‌های کلیدی عملکرد

اندازه‌گیری و یادگیری از نتایج، جنبه‌ای حیاتی از رشد مبتنی بر کشف است. شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIها) نقشی اساسی در تبدیل تلاش‌های رشد به نتایج قابل اندازه‌گیری ایفا می‌کنند [17]. این شاخص‌ها به عنوان راهنماهایی در مسیر رشد فروش و بلوغ سازمانی عمل می‌کنند و ابزارهایی برای هدایت ابتکارات به سمت رشد پایدار فراهم می‌آورند [17].
KPIها معیارهای خاصی برای مدیریت محصول هستند که اهداف کسب‌وکار را پیگیری و نظارت می‌کنند و بینش‌های ارزشمندی در فرآیند توسعه محصول ارائه می‌دهند [18]. آن‌ها ابزار قدرتمندی برای توسعه‌دهندگان محصول هستند که داده‌های کمی در مورد کیفیت، پیشرفت و عملکرد محصول فراهم می‌کنند [18]. با پیگیری KPIها، شرکت‌ها می‌توانند فرآیند توسعه محصول را کنترل کرده و تیم‌ها را بهتر مدیریت کنند تا حداکثر بهره‌وری را به دست آورند [18].
برخی از KPIهای اساسی برای رشد کسب‌وکار عبارتند از:

  1. هزینه جذب مشتری (CAC): کم بودن CAC نسبت به ارزش طول عمر مشتری نشان‌دهنده یک مدل کسب‌وکار کارآمد و مقیاس‌پذیر است [17].
  2. نمره ترویج‌کننده خالص (NPS): NPS بالا با وفاداری قوی‌تر مشتری ارتباط دارد و می‌تواند نشان‌دهنده رشد آینده از طریق توصیه‌های دهان‌به‌دهان باشد [17].
  3. سهم بازار: افزایش سهم بازار نشانه روشنی از مزیت رقابتی و رشد در یک صنعت است [17].
  4. مشتریان بالقوه تأییدشده فروش (SQLها): تعداد بالای SQL نشان‌دهنده تلاش‌های بازاریابی مؤثر است که پیش‌بینی‌کننده فروش و رشد آینده است [17].

تصمیم‌گیری مبتنی بر داده

تصمیم‌گیری مبتنی بر داده (DDDM) فرآیند جمع‌آوری داده بر اساس KPIهای شرکت و تبدیل آن داده‌ها به بینش‌های عملی است [19]. این رویکرد به سازمان‌ها کمک می‌کند تصمیمات خود را بر اساس واقعیت‌ها و نه تعصبات اتخاذ کنند و در نتیجه انتخاب‌های آگاهانه‌تری در زمینه‌هایی چون افزایش سود و فروش، ایجاد رفتارهای مدیریتی مناسب، بهینه‌سازی عملیات و بهبود عملکرد تیم داشته باشند [19].
برای اجرای مؤثر DDDM، سازمان‌ها باید:

  1. چشم‌انداز شرکت برای آینده را درک کنند و تحلیل داده‌ها را با اهداف و نتایج کلیدی سالانه (OKRها) یا KPIهای فصلی تیم همسو کنند [19].
  2. داده‌ها را به نحوی سازماندهی کنند که دید بهتری ایجاد شود، مانند استفاده از داشبوردهای اجرایی [19].
  3. تحلیل داده‌ها را همراه با تحقیقات کاربر، از جمله مطالعات موردی، نظرسنجی‌ها یا توصیفات انجام دهند [19].
  4. ابزارهای تحلیل را با کل تیم یا سازمان به اشتراک بگذارند تا همکاری را ارتقا دهند [19].

اجرای DDDM نیاز به استفاده از ابزارها و فناوری‌های مناسب دارد، مانند نرم‌افزارهای هوش تجاری (BI) و ابزارهای تحلیل داده [19]. این پلتفرم‌ها داده‌ها را از منابع مختلف جمع‌آوری می‌کنند و داشبوردها و گزارش‌های جامع را به تصمیم‌گیرندگان ارائه می‌دهند [19]. علاوه بر این، یادگیری ماشینی و هوش مصنوعی قابلیت‌های تحلیلی در DDDM را به‌طور قابل‌توجهی ارتقا داده‌اند و امکان مدل‌سازی پیش‌بینی، تحلیل احساسات و تشخیص ناهنجاری را فراهم کرده‌اند [19].

بهبود تکراری

فرآیند تکراری بخش مهمی از اندازه‌گیری و یادگیری از نتایج است. این فرآیند شامل ایجاد، اصلاح و بهبود یک پروژه، ابتکار یا محصول از طریق چرخه‌های پیوسته ساخت، آزمایش و بازبینی است [20]. این رویکرد انعطاف‌پذیری را در نقشه راه محصول ایجاد می‌کند و امکان ایجاد تغییرات اساسی را در طول فرآیند توسعه فراهم می‌آورد [20].

مزایای کلیدی رویکرد تکراری شامل موارد زیر است:

  1. افزایش کارایی: روش آزمون و خطا غالباً در مقایسه با فرآیندهای غیرتکراری به نتایج مطلوب سریع‌تر دست می‌یابد [21].
  2. تقویت همکاری: اعضای تیم به طور فعال با هم کار می‌کنند که باعث ایجاد تعادل در حجم کارها و تقویت همکاری می‌شود [20] [21].
  3. افزایش انطباق‌پذیری: با آشکار شدن اطلاعات جدید در مراحل اجرا و آزمایش، تیم‌ها می‌توانند تکرارها را برای دستیابی بهتر به اهداف تنظیم کنند [21].
  4. بازخورد مطمئن‌تر از کاربران: کاربران می‌توانند به طور مستقیم با تکرارها تعامل داشته باشند یا آن‌ها را مشاهده کنند و بازخورد جزئی درباره آنچه کار می‌کند یا نمی‌کند ارائه دهند [20] [21].

برای اجرای مؤثر فرآیند تکراری:

  1. هر تکرار را بر اهداف پروژه متمرکز کنید تا با اهداف کلی همسو باشد [21].
  2. از آزمون و خطا استفاده کنید و به طور مداوم محصول اولیه را بهبود دهید [21].
  3. موفقیت هر تکرار را ارزیابی کنید و بر تغییرات لازم توافق کنید [21].
  4. بر پایه تکرارهای قبلی ادامه دهید تا به نتیجه مطلوب برسید [21].

با ترکیب KPIها، تصمیم‌گیری مبتنی بر داده و بهبود تکراری، سازمان‌ها می‌توانند به طور مؤثر نتایج را اندازه‌گیری و از آن‌ها یاد بگیرند و رشد پایدار و نوآوری را در فرآیند رشد مبتنی بر کشف به پیش ببرند.

گسترش رشد مبتنی بر کشف

ایجاد قابلیت‌های سازمانی

گسترش رشد مبتنی بر کشف نیازمند یک پایه قوی از قابلیت‌های سازمانی است. شرکت‌هایی که اولویت را به ایجاد این قابلیت‌ها می‌دهند، در موقعیت بهتری برای ارتقای عملکرد کسب‌وکار و حفظ رشد قرار دارند. نزدیک به ۶۰ درصد از پاسخ‌دهندگان یک نظرسنجی در مک‌کینزی، ایجاد قابلیت‌های سازمانی را جزو سه اولویت اصلی شرکت‌هایشان اعلام کردند [22]. با این حال، تنها یک‌سوم از شرکت‌ها برنامه‌های آموزشی خود را بر روی قابلیت‌هایی که بیشترین ارزش را به عملکرد کسب‌وکار می‌افزایند، متمرکز می‌کنند [22].

برای ایجاد مؤثر قابلیت‌های سازمانی، شرکت‌ها باید:

  1. برنامه‌های آموزشی را با اولویت‌های استراتژیک همسو کنند.
  2. رهبران ارشد را در تعیین دستور کار قابلیت‌ها دخیل کنند.
  3. بر فعالیت‌های روزانه‌ای تمرکز کنند که قابلیت‌های مهم را حفظ یا بهبود می‌بخشند.
  4. از روش‌های آموزشی متنوع، فراتر از آموزش‌های حین کار، بهره بگیرند.

شرکت‌هایی که با موفقیت قابلیت‌ها را ایجاد می‌کنند، ذهنیت‌ها و رفتارهایی برای دستیابی به دستاوردهای تحول‌آفرین را توسعه می‌دهند و با گذشت زمان به این دستاوردها افزوده و موتور اجرایی برای بهبود مداوم ارزش ایجاد می‌کنند [23].

ایجاد فرهنگ نوآوری

فرهنگ نوآوری برای گسترش رشد مبتنی بر کشف ضروری است. این فرهنگ سوالات، گفتگوها و ایده‌های جدید را از همه اعضای سازمان تشویق می‌کند. کارفرمایانی که به فرهنگ نوآوری اهمیت می‌دهند، تنوع و شمول بیشتری می‌بینند، درآمدهای خود را افزایش می‌دهند و مشارکت کارکنان را بالا می‌برند [24].

عناصر کلیدی فرهنگ نوآورانه شامل موارد زیر است:

  1. پذیرش تنوع دیدگاه‌ها
  2. ایجاد امنیت روانی
  3. تشویق همکاری میان بخش‌ها
  4. به رسمیت شناختن تلاش‌ها، نه فقط نتایج
  5. توانمندسازی کارکنان برای تولید و اجرای ایده‌ها

سازمان‌هایی که فرهنگ نوآوری را ایجاد می‌کنند، توانایی بهتری برای انطباق با شرایط متغیر بازار دارند و در میان مصرف‌کنندگان مدرن به‌روز می‌مانند [25]. این سازمان‌ها شکست را به عنوان فرصتی برای یادگیری می‌بینند و آزمایش‌گری را تشویق می‌کنند، که برای رشد مبتنی بر کشف حیاتی است.

بهره‌گیری از فناوری

فناوری نقش حیاتی در گسترش رشد مبتنی بر کشف ایفا می‌کند. این امکان را فراهم می‌آورد تا شرکت‌ها برنامه‌های تقویت قابلیت‌های مجازی را اجرا کنند، که در دوران همه‌گیری COVID-19 اهمیت فزاینده‌ای پیدا کرده است [23]. محیط‌های مجازی می‌توانند تجربیاتی را ارائه دهند که برابر یا حتی بهتر از برنامه‌ها و کارگاه‌های حضوری سنتی باشند [23].

مزایای بهره‌گیری از فناوری برای تقویت قابلیت‌ها شامل موارد زیر است:

  1. دسترسی جهانی: توانایی درگیر کردن کارکنان در موقعیت‌های جغرافیایی مختلف
  2. مقیاس‌پذیری: امکان مشارکت درصد بیشتری از نیروی کار
  3. کارایی: آزاد کردن زمان برای کارهای مولدتر
  4. تصمیم‌گیری مبتنی بر داده: استفاده از ابزارهای تحلیلی برای اندازه‌گیری تأثیر و اصلاح برنامه‌ها

شرکت‌هایی که به طور مؤثر از فناوری برای تقویت قابلیت‌ها استفاده می‌کنند، احتمال بیشتری دارند که بهبودهایی در سلامت سازمانی و عملکرد مالی خود مشاهده کنند. به عنوان مثال، سازمان‌هایی که بیش از ۳۰ درصد از نیروی کار خود را در برنامه‌های تقویت قابلیت‌ها درگیر کرده‌اند، پس از ۱۸ ماه بازده کل سهام‌داران بالاتری از ۴۳ درصد در مقایسه با معیارها داشته‌اند [23].

با تمرکز بر ایجاد قابلیت‌های سازمانی، ایجاد فرهنگ نوآوری و بهره‌گیری از فناوری، شرکت‌ها می‌توانند ابتکارات رشد مبتنی بر کشف خود را به طور مؤثر گسترش دهند. این رویکرد به سازمان‌ها امکان می‌دهد که با شرایط متغیر بازار سازگار شوند، به بهبود مداوم پرداخته و در یک چشم‌انداز رقابتی رو به رشد، رشد پایدار را پیش ببرند.

نتیجه‌گیری

رشد مبتنی بر کشف تاثیر چشمگیری بر نحوه برخورد شرکت‌ها با عدم قطعیت‌ها و استفاده از فرصت‌های موجود در محیط پویای کسب‌وکار امروزی دارد. این رویکرد به سازمان‌ها امکان می‌دهد تا مسیرهای جدیدی برای رشد کشف کنند، از نظر هزینه مقرون‌به‌صرفه‌تر باشند و در برابر شرایط متغیر انعطاف‌پذیر و پایدار بمانند. پذیرش ابهام، تحریک کنجکاوی و پرورش آمادگی برای سازگاری از جمله اهرم‌های مؤثری هستند که به ایجاد فرهنگی که بر پایه یادگیری و نوآوری مستمر استوار است، کمک می‌کنند.

رشد مبتنی بر کشف به شرکت‌ها چارچوبی پویا و انعطاف‌پذیر ارائه می‌دهد که از طریق آن می‌توانند کسب‌وکارهای خود را در محیط‌های نامطمئن توسعه دهند. با تشویق برنامه‌ریزی بر اساس فرضیات، یادگیری تکراری و آزمایش‌های استراتژیک، این رویکرد شرکت‌ها را قادر می‌سازد تا فرصت‌های جدید را بدون ریسک مالی زیاد بررسی کنند. همان‌طور که مطالعات موردی P&G و IBM نشان داده‌اند، با رشد مبتنی بر کشف، نوآوری پایدار و موفقیت بلندمدت ممکن است. در واقع، با توجه به این که شرکت‌ها به طور فزاینده‌ای در بازارهای غیرقابل پیش‌بینی فعالیت می‌کنند، پذیرش رویکرد مبتنی بر کشف می‌تواند تفاوت بین موفقیت چشمگیر و عملکرد معمولی در سال‌های آتی باشد.

به عبارت دیگر، موفقیت پروژه‌های مبتنی بر کشف نیازمند تخصیص منابع کافی، مدیریت ریسک و فرهنگی است که به آزمایش‌گری اجازه می‌دهد. سازمان‌ها همچنین می‌توانند از طریق اندازه‌گیری با استفاده از شاخص‌های کلیدی عملکرد، تصمیم‌گیری مبتنی بر داده و بهبود تکراری، استراتژی‌های خود را تصحیح کرده و ابتکارات رشد خود را مقیاس‌پذیر کنند. به این ترتیب، شرکت‌ها می‌توانند قابلیت‌های سازمانی قوی ایجاد کنند، نوآوری کنند و از فناوری برای موفقیت پایدار در محیط کسب‌وکار رو به رشد و رقابتی استفاده کنند.

منابع

[1] – https://hbr.org/2017/02/a-refresher-on-discovery-driven-planning
[2] – https://www.discoverydrivengrowth.com/excerpt/
[3] – https://knowledge.wharton.upenn.edu/article/discovery-driven-growth-the-only-plan-is-to-learn-as-you-go/
[4] – https://www.amazon.com/Discovery-Driven-Growth-Breakthrough-Process-Opportunity/dp/1591396859
[5] – https://gapscout.com/blog/customer-needs-assessment/
[6] – https://online.hbs.edu/blog/post/effective-methods-for-assessing-customer-needs
[7] – https://www.entrepreneur.com/leadership/how-to-unlock-transformative-growth-by-embracing-uncertainty/468698
[8] – https://www.bain.com/insights/a-strategy-for-embracing-uncertainty/
[9] – https://ibhcounseling.com/curiosity/
[10] – https://www.pegstaff.com/cultivating-a-culture-of-adaptability-in-businesses/
[11] – https://www.linkedin.com/pulse/fostering-culture-adaptability-lifelong-learning-reggie-padin-ed-d–hy5fc
[12] – https://www.ritamcgrath.com/sparks/2008/05/building-a-discovery-driven-plan-what-are-the-typical-assumptions-2/
[13] – https://rgmcgrath.medium.com/discovery-driven-checkpoints-for-growth-success-32524d1ebff6
[14] – https://neemz.medium.com/product-discovery-is-fundamentally-just-risk-management-71181f0722e8
[15] – https://www.betterup.com/blog/experimentation
[16] – https://hbr.org/2020/03/building-a-culture-of-experimentation
[17] – https://mark-bridges.medium.com/kpi-management-series-business-growth-kpis-49526657eeb5
[18] – https://www.tcgen.com/product-development/product-development-kpis/
[19] – https://asana.com/resources/data-driven-decision-making
[20] – https://blog.harvestr.io/iterative-process
[21] – https://asana.com/resources/iterative-process
[22] – https://www.mckinsey.com/capabilities/people-and-organizational-performance/our-insights/building-organizational-capabilities-mckinsey-global-survey-results
[23] – https://www.mckinsey.com/capabilities/transformation/our-insights/how-capability-building-can-power-transformation
[24] – https://www.greatplacetowork.com/resources/blog/6-ways-to-create-a-culture-of-innovation
[25] – https://www.impactmybiz.com/blog/creating-a-culture-of-innovation/

  • McGrath, R. G., & MacMillan, I. (2009). Discovery-Driven Growth: A Breakthrough Process to Reduce Risk and Seize Opportunity. Harvard Business Review Press.
  • McGrath, R. G. (2013). The End of Competitive Advantage: How to Keep Your Strategy Moving as Fast as Your Business. Harvard Business Review Press.
  • Blank, S. (2013). The Four Steps to the Epiphany: Successful Strategies for Products That Win. K&S Ranch.
  • Ries, E. (2011). The Lean Startup: How Today’s Entrepreneurs Use Continuous Innovation to Create Radically Successful Businesses. Crown Business.
  • Christensen, C. M. (1997). The Innovator’s Dilemma: When New Technologies Cause Great Firms to Fail. Harvard Business Review Press.

 

نویسنده

دکتر محمدرضا عاطفی

عضو هیئت علمی دانشگاه
رئیس هیئت مدیره گروه ناب
هم بنیان گذار شرکت دانش بنیان
مشاور شرکت ها و سازمان های بزرگ کشور

حوزه های فعالیت

مقالات مرتبط

استراتژی

مقیاس های اقتصادی

مفهوم مقیاس‌های اقتصادی (Economies of Scale) در محیط رقابتی کسب‌وکار مدرن اهمیت زیادی دارد؛ زیرا به شرکت‌ها کمک می‌کند کارایی و سودآوری خود را ارتقا

توضیحات بیشتر »
استراتژی

تحلیل مسائل

تحلیل مسائل ابزار قوی است که به حل مسائل پیچیده کمک می‌کند و راه‌حل‌های موثری ارائه می‌دهد. این ابزار به افراد و سازمان‌ها کمک می‌کند

توضیحات بیشتر »

نظرات و انتقادات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *